در دنیای امروز، پدیده مصرفگرایی به یکی از چالشهای مهم روانی و فرهنگی تبدیل شده است. کالاهایی مانند عروسکهای ترند یا محصولات زودگذر، حتی اگر از نظر کاربردی یا زیبایی ارزش چندانی نداشته باشند، میتوانند توجه کودکان و بزرگسالان را جلب کنند. روانشناسان و جامعهشناسان هشدار میدهند که این گرایش میتواند سلامت روانی و عاطفی افراد بهویژه کودکان را تحت تأثیر قرار دهد و ایجاد نیازهای کاذب و کوتاهمدت کند.
ریشه های روان شناختی گرایش به ترندها
مصرفگرایی ریشه در نیازهای فیزیولوژیکی و روانشناختی انسان دارد. هورمونهایی مانند دوپامین نقش مهمی در ایجاد انگیزه و حس لذت ایفا میکنند. زمانی که کودکان یا بزرگسالان به سمت کالاهای ترند میروند، نیازهای کاذبی ایجاد میشود که دوپامین سریع اما موقتی فراهم میکند. این نیازها زودگذر و غیرپایدار هستند و میتوانند به احساس نارضایتی و اضطراب منجر شوند.
سعیده سعیدی، روانشناس و جامعهشناس، با اشاره به مثال عروسکهای پرطرفدار گفت: «در گذشته عروسکها ارزش عاطفی داشتند و دلبستگی طولانیمدت ایجاد میکردند، اما امروز حتی کودکان نیز علاقه پایداری به این کالاها ندارند و پس از مدتی آنها را کنار میگذارند.»
نقش بازاریابی و رسانه های دیجیتال
شرکتهای تولیدی و بازاریابی با استفاده از تبلیغات هدفمند، کودکان و بزرگسالان را به سمت خرید و گرایش به کالاهای موقت سوق میدهند. این روند در افرادی با عزتنفس پایین یا حساسیت روانی بیشتر، شدت بیشتری دارد. فضای مجازی، با دسترسی سریع و گسترده به محصولات و ترندها، این پدیده را تشدید میکند و کنترل والدین یا جامعه را سختتر میکند.
به گفته سعیدی: «یک ویدئو یا یک پست در شبکههای اجتماعی میتواند در لحظه کل جهان را تحت تأثیر قرار دهد و احساس نیاز به خرید را ایجاد کند؛ این مسئله موجب میشود که کودکان و نوجوانان ارزش واقعی و لذت پایدار را از طریق کالاها تشخیص ندهند.»
پیامدهای مصرف گرایی بر سلامت روان
مصرفگرایی نهتنها بر منابع مالی خانوادهها تأثیر میگذارد، بلکه میتواند باعث اضطراب، افسردگی، کاهش عزتنفس و احساس نارضایتی مزمن شود. ایجاد نیازهای کاذب و کوتاهمدت، کودکان را به رفتارهای ناپایدار سوق میدهد و توانایی آنها در مدیریت هیجانات و ارزشگذاری روی تجارب واقعی را کاهش میدهد.
سعیدی تأکید میکند: «مصرفگرایی یک مسئله اقتصادی نیست، بلکه چالشی روانشناختی و فرهنگی است که باید با آموزش، حمایت روانی و بازگشت به ارزشهای درونی مقابله شود.»
تفاوت نسلی و تغییر الگوهای فرهنگی
در گذشته، عروسکها و کالاهای مشابه بیشتر در اختیار کودکان بود و ارزش عاطفی ایجاد میکردند، اما امروزه بزرگسالان نیز به دنبال ترندها هستند. این تغییر نشاندهنده عدم کنترل فرهنگی و روانشناختی بر رفتار مصرفی است و نیاز به آموزش و آگاهیبخشی بیشتر را برجسته میکند.
راهکارهای مقابله با مصرف گرایی
مصرفگرایی پدیدهای پیچیده است که نهتنها رفتار اقتصادی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه سلامت روانی و سبک زندگی آنها را نیز دستخوش تغییر میکند. پیش از آنکه به راهکارهای عملی بپردازیم، مهم است بدانیم که مقابله با این پدیده نیازمند آگاهیبخشی، تقویت مهارتهای تصمیمگیری و ایجاد فضایی است که کودکان و نوجوانان بتوانند ارزش واقعی تجربیات را درک کنند. والدین و مربیان نقش کلیدی در هدایت این مسیر دارند و میتوانند با الگوهای درست، مصرف آگاهانه را آموزش دهند.
- تقویت منطق و تصمیمگیری کودکان: والدین میتوانند کودکان را تشویق کنند تا لذت و ارزش را از تجربههای واقعی مانند بازی در شهربازی یا گذراندن وقت با خانواده کسب کنند.
- آگاهیبخشی و آموزش: ارائه اطلاعات درست درباره اثرات مصرفگرایی و تفاوت نیاز واقعی و کاذب، نقش مهمی در حفظ سلامت روان دارد.
- حمایت روانی و تقویت عزتنفس: کودکانی که عزتنفس بالایی دارند کمتر تحت تأثیر تبلیغات و ترندها قرار میگیرند.
- محدود کردن دسترسی به فضای مجازی و ترندهای زودگذر: والدین میتوانند زمان استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی را کنترل کرده و کودکان را به فعالیتهای پایدارتر تشویق کنند.
نتیجه گیری
مصرفگرایی، به ویژه در قالب کالاهای زودگذر و ترندهای دیجیتال، سلامت روان کودکان و بزرگسالان را تهدید میکند. شناخت ریشههای روانشناختی، محدود کردن تأثیر رسانههای دیجیتال و آموزش مهارتهای مدیریت نیازهای واقعی، گامی مؤثر در مقابله با این پدیده است. با بازگشت به ارزشهای درونی، تقویت عزتنفس و ایجاد تجربیات مثبت واقعی، میتوان کودکان را از دام نیازهای کاذب و تأثیرات منفی مصرفگرایی محافظت کرد.
بدون نظر! اولین نفر باشید