جنگ، تنها بر تنها آسیب وارد نمیکند بلکه روان انسانها را نیز بهطرز عمیقی تحت تأثیر قرار میدهد. حتی پس از پایان درگیریها و اعلام آتشبس، آسیبهایی که به ذهن و احساسات وارد شدهاند همچنان باقی میمانند. بسیاری از افرادی که درگیر جنگ بودهاند، یا حتی آن را از نزدیک تجربه کردهاند، ممکن است دچار اختلالات روانی شوند که در صورت بیتوجهی، آثار مخرب و طولانیمدتی بر کیفیت زندگی آنها و اطرافیانشان خواهد داشت.
یکی از مهمترین این اختلالات، «استرس پس از سانحه» یا PTSD است که ناشی از مواجهه با موقعیتهای شدید، تهدیدکننده و آسیبزا مانند جنگ، مرگ، ویرانی یا ترس مزمن میباشد. در ادامه با بررسی عوامل شکلگیری، نشانهها و سطوح این اختلال و راههای مقابله با آن، همراه ما باشید.
تجربه مستقیم جنگ و بروز اختلال روانی
قرار گرفتن در معرض رویدادهای سهمگین جنگ، ذهن انسان را درگیر میکند و گاهی این تجربهها تا سالها همراه فرد باقی میمانند. خاطراتی مانند انفجار، ویرانی خانهها، دیدن اجساد، یا شنیدن مکرر صدای آژیر و بمباران، میتوانند پایهگذار اختلالات روانی مزمن باشند.
عوامل اصلی بروز اختلال روانی پس از جنگ عبارتاند از:
- مشاهده مستقیم مرگ، مجروحیت یا از دست رفتن عزیزان.
- زندگی در ترس دائمی از حمله یا بمباران.
- از دست دادن خانه، شغل یا محل زندگی.
- مواجهه با ناپایداری اجتماعی و شرایط بحرانی.
احساس ناتوانی در برابر خطر؛ بذر اضطراب و ناامنی
یکی از واکنشهای روانی رایج پس از بحران، احساس بیپناهی و ناتوانی در مقابل تهدید است. وقتی فرد نتواند از خود یا عزیزانش محافظت کند، این حس درماندگی میتواند به اختلالات اضطرابی و افسردگی منجر شود.
عواقب احساس بیپناهی:
- کاهش اعتماد به نفس.
- افزایش حساسیت به صدا یا تصویر مربوط به جنگ.
- پرهیز از مکانها یا موقعیتهایی که خاطرات جنگ را یادآوری میکنند.
- بروز احساس گناه بازمانده (Survivor’s guilt).
سوابق روانی و آسیب های گذشته
افرادی که پیش از جنگ، سابقه تجربههای تلخ یا اختلالات روانی داشتهاند، بیشتر در معرض آسیبهای جدی روانی پس از جنگ هستند. این موضوع به نوعی «آسیبپذیری قبلی» شناخته میشود.
نمونههایی از آسیبهای قبلی که ریسک ابتلا را افزایش میدهند:
- سابقه اضطراب، افسردگی یا وسواس.
- تجربههایی مانند کودکآزاری، فوت عزیزان یا تصادف شدید.
- سابقه بیماریهای روانی در خانواده.
نقش عوامل ژنتیکی و سن در شدت آسیب روانی
برخی افراد بهصورت ژنتیکی آمادگی بیشتری برای ابتلا به اختلالات روانی دارند. همچنین سن فرد در زمان حادثه، بهویژه در کودکان و نوجوانان، یکی از تعیینکنندهترین فاکتورها در شکلگیری علائم روانی پس از جنگ است.
نکاتی مهم درباره عوامل ژنتیکی و سنی:
- کودکان و نوجوانان به دلیل رشد ناتمام روانی، بسیار حساستر هستند.
- سالمندان ممکن است با مشکلات شناختی همراه با PTSD مواجه شوند.
- عوامل هورمونی، ساختار مغز و تفاوتهای ژنتیکی در تابآوری نقش دارند.
نبود حمایت اجتماعی؛ سکوتی که بیماری را مزمن می کند
بعد از جنگ، بسیاری از بازماندگان ممکن است مورد بیتوجهی یا طرد اجتماعی قرار بگیرند. ناتوانی در بیان احساسات، نبود شنونده، یا نداشتن فضای امن برای تخلیه روانی، خود میتواند تبدیل به یک عامل تشدیدکننده شود.
پیامدهای نبود حمایت اجتماعی:
- افزایش احساس تنهایی و انزوا.
- رشد افکار منفی و بیارزشی.
- کاهش میل به ارتباط اجتماعی و خانوادگی.
- عدم مراجعه برای درمان به دلیل شرم یا بیاعتمادی.
سطوح مختلف اختلال روانی پس از جنگ
شدت اختلال استرس پس از جنگ برای همه افراد یکسان نیست و میتواند از علائم خفیف تا شدید متغیر باشد. شناخت این سطوح، برای درمان صحیح و پیشگیری از مزمن شدن بیماری ضروری است.
سه سطح اصلی این اختلال به شرح زیر است:
- خفیف: علائم گهگاه ظاهر میشوند، مانند بیخوابی یا اضطراب ملایم. فرد عملکرد روزانه خود را حفظ میکند و معمولاً با مشاوره یا حمایتهای اجتماعی بهبود مییابد.
- متوسط: علائم روزمره و مداوم هستند، تمرکز و روابط اجتماعی کاهش مییابد، کابوس و مرور خاطرات آزاردهنده تکرار میشود. در این سطح، رواندرمانی و دارودرمانی ضروری است.
- شدید: فرد دچار انزوا، پرخاشگری، افسردگی شدید یا افکار خودکشی میشود. بدون مداخله تخصصی، خطر بروز آسیبهای جبرانناپذیر روانی و جسمی افزایش مییابد.
علائم هشداردهنده اختلال استرس پس از جنگ
شناخت نشانههای اختلال PTSD میتواند به شناسایی زودهنگام و جلوگیری از پیشرفت آن کمک کند. این علائم ممکن است در ظاهر ساده بهنظر برسند اما باید جدی گرفته شوند.
مهمترین نشانههای این اختلال عبارتاند از:
- کابوسهای تکراری و هولناک درباره جنگ.
- مرور اجباری خاطرات دردناک گذشته.
- تپش قلب، لرزش یا تعریق هنگام یادآوری حوادث.
- بیعلاقگی شدید، گوشهگیری یا کاهش انگیزه برای فعالیت روزمره.
- حساسیت بیش از حد به صدا یا نور.
- بیخوابی، بیدار شدن مکرر یا خوابهای آشفته.
- احساس جدایی از خانواده یا جامعه.
- کاهش تمرکز، حافظه یا تصمیمگیری.
- تمایل به انجام رفتارهای پرخطر.
- علائم جسمی مانند سردرد، دلدرد یا مشکلات گوارشی بدون دلیل مشخص.
راه های درمان و پیشگیری از مزمن شدن اختلال
اگر علائم بالا بیش از یک ماه ادامه پیدا کنند و در عملکرد روزانه شما یا اعضای خانواده تأثیر منفی بگذارند، نیاز به مراجعه فوری به روانپزشک یا روانشناس است.
روشهای پیشنهادی برای درمان:
- رواندرمانی شناختی-رفتاری (CBT).
- درمانهای مبتنی بر مواجهه (Exposure Therapy).
- مصرف داروهای ضد اضطراب یا ضد افسردگی طبق تجویز پزشک.
- شرکت در جلسات گروهدرمانی برای بازماندگان جنگ.
- بهرهمندی از تکنیکهای آرامسازی ذهن مانند مدیتیشن و تنفس عمیق.
مراقبت از کودکان؛ بازسازی آینده با درمان امروز
کودکان، بهعنوان آسیبپذیرترین قشر جامعه، نیازمند توجه ویژه در دوران پس از جنگ هستند. اگرچه ممکن است در ظاهر علائمی بروز ندهند، اما ذهن آنها توانایی پردازش تجربههای سخت را ندارد.
چند اقدام مهم برای حمایت از کودکان:
- ایجاد فضایی امن برای بیان احساسات آنها.
- پرهیز از بازگو کردن جزئیات وقایع ترسناک.
- مراجعه به روانشناس کودک در صورت مشاهده علائم نگرانکننده.
- بازگرداندن سریعتر آنها به فعالیتهای روزمره مانند مدرسه، بازی یا نقاشی.
نتیجه گیری
همانگونه که بازسازی خانهها و زیرساختها پس از پایان جنگ آغاز میشود، بازسازی روان انسانها نیز باید در اولویت قرار گیرد. آسیبهای روانی اگر نادیده گرفته شوند، میتوانند نسلها ادامه یابند و آینده جامعه را تهدید کنند. با آگاهی، آموزش و بهرهگیری از خدمات تخصصی روانشناسی، میتوان این زخمهای ناپیدا را ترمیم کرد و آرامش را به زندگی مردم بازگرداند. صلح واقعی، نه تنها در مرزها، بلکه در دلهای آسیبدیده انسانها معنا پیدا میکند.
بدون نظر! اولین نفر باشید